هرگز فکر نم ی‌کردم توی این سیاه‌ چاله بیفتم . تحت هیچ شرایطی فکرش رو نمی کردم . شاید برای همینه که حس نزدیکی باهاش ندارم . 

یه قدم به سمت جلو برداشتن اونم وقتی که حواست به هزار تا جا باشه خیلی خیلی سخته . اینکه خودت توی مرکزیت قرار بگیری و بعد سعی کنی آدم های محیطت رو کنترل کنی تا از مجموع برایند حرکت های اون ها آینده ات رو بسازی . با هر کسی به زبون خودش حرف بزنی و سعی کنی یه طوری فکر کنی که اون ها فکر میکنن و در اکثر مواقع هم توسط اونا درک نشی . عصبانی بشی و نتونی هیچی بگی

بعد میگن چرا فلان شد بهمان شد . توی این شرایط فقط میخوام همه چیز درست بشه . همه چیز بیاد سر جاش . همه چیز فیکس بشه خیلی سخته شاید ندونین . خیلی سخته ولی می تونین بهش فکر کنین که آدم وقتی که شش سال از عمر و زندگی خودش رو میذاره و خیلی عذاب و سختی میکشه و روزهایی رو میبینه که حتی بهش افسردگی بیشتر میده و در نهایت در یک شبی همه شون خراب میشن و انگار هیچی نداره و همه زحمات شش سالش به عظما میره . به همونجایی که خدابیامرز میذاشت !

هر کدومتون بودین حاضرم باهاتون شرط ببندم که بیخیالش می شدین . و شاید باز باورتون نشه که من بیخیالش نشدم . از نو میخوام تلاش کنم . از نو میخوام بسازمش ولو دوباره شش سال طول بکشه و سر نتیجه گیری از دستش بدم این کار رو میکنم . این کار رو صد در صد میکنم . دوباره تلاش خودم رو می کنم . تلاش نکنم چی؟ باید سرم رو بذارم بمیرم . از مردن که بهتره حداقل آدم میگه جریان دارم . دوباره از اول امتحانش میکنم . چلنج های بزرگتر رو برمیگزنیم و به سمتشون حرکت میکنم . تهش چی؟ من باید بهشون برسم . با اینکه اونقد خسته هستم که سرمو بذارم و بمیرم ولی باز میخوام تلاش کنم . حتی اگر شرایط خیلی سخت تر و سخت تر و سخت تر بشه.

چه کار می تونم کنم . کاش یکی بود حداقل بهم انرژی میداد . چه میدونم دوستی دوست دختری هرکسی که نیست . ولی خب نیست و باز مجبورم خودم به خودم امید بدم و دلگرمی بدم . مجبورم خودم با خودم کلنجار برم و خودم برای خودم کار کنم . خودم به خودم بگم میشه براش بجنگ . براش تلاش کن . براش بدو

دوباره شروع کنم شاید اشتباهات سری قبل رو تکرار نکنم و این دفعه یه طور دیگه زندگی کنم . دیگه برام هیچی مهم نیست . فقط میخوام برم جلو . اونقدر برم . همین جلو رفتنه خودش نه اینکه معنی زندگی رو نشون میده مگه نه؟

عصبانی که میشم به حد زیاد تپش قلب میگیرم دوستش ندارم . مثل الان که عصبانی و ناامیدم و با ناامیدی میخوام شروع دوباره کنم .

خیلی کار خوبی کردم اینجا رو ساختم . وگرنه خفه میشدم . واقعا خفه می شدم .

به نظرتون میشه؟

من توی دوست پیدا کردن افتضاحم . میشه دوست من بشین؟ میشه برام دوست پیدا کنین؟ قول میدم جبران کنم.


مشخصات

آخرین جستجو ها